آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۶۱٫۶۷۲ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۹
بازدید از این یادداشت : ۵٫۳۱۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :
<p>داستان حی ابن یقظان ابوبکر محمد ابن طفیل را مقدمه ای بر فلسفه یا "حکمت" که توسط نام دارترین فیلسوف اسلام، شیخ و استاد، ابو علی سینا عرضه شده است، توصیف می کنند. این داستان برای مقابله با آنچه ابن طفیل تاثیر مخرب شبه- فلسفه در اسپانیای مسلمان می دانست نوشته شده است. حی ابن یقظان از اینرو، در یک سطح، نوعی کتاب مقدماتی برای فلسفه ی اسلامی است. کتاب، پیش از آنکه چهارچوبۀ روایت پسری با منشاء نامعلوم را که بدست غزالی در جزیرۀ متروکی بزرگ می شود را بنیان گذارد، استخوان بندی ارجاعیش را با نقدی کوتاه و گزیده از فلسفۀ اسلامی بنا می نهد. منشاء نامعلوم پسر برای نویسنده موقعیتی برای پرداختن به نظریه مبدا زندگی فراهم می کند. همچنانکه پسر بتدریج از محیط اطرافش با خبر می شود، شروع به درک این مطلب می کند که به نوعی از سایر حیوانات  متفاوت و درعین حال بدلیل مزیت فنی که با دستانش کسب می کند برتر است. </p><p>در هفت سالگی، ضربۀ روحی ناشی از مرگ غزال پسر را به جستجو، که درون مایه مرکزی کتاب است، می کشاند: جستجو برای یافتن روح زندگی. با مشاهدات و تاملات طولانی، با کشف اتفاقی آتش وبه پشتوانۀ هوش طبیعی، قوۀ ابتکار و خردمندی رو به تزاید و بی شائبه اش، او بر محیط پیرامونش مسلط می شود وبرعلوم طبیعی مهارت کسب می کند.</p><p>به موازات دانش علمی اش، حی ابن یقظان،  که همان نام عنوان کتاب است یعنی پسر زندۀ بیدار، آگاه از تنوع دنیا پی به کمال آن و از موضوع خاص دریافت حسی، به معرفت شناسی منتزع از صورت های کلی پی می برد. او استنباط می کند که وجود خدا  علت ضروری، و هم غیر جسمانی و ابتدایی  جهان است و محرک ابتدایی آن. در همین حین به بسیاری از قضایای مابعد الطبیعه می پردازد. او استنباط می کند که خودش یا کنهش که با آن، علتِ ضرورتاً موجود را دریافته است می بایست غیر جسمانی باشد، با این قابلیت که به خداوند برسد و بدینگونه خوشبختی ابدی را بدست بیاورد.</p><p>برای نیل به این مقصود راهکاری عملی می اندیشد و پای به راهی می گذارد که تمام دانش ها به آن ختم می شود و مقصود زندگی است. با تأمل ومداومت، به خود می آموزد که از محسوسات و آگاهی فرا تر رود تا سرانجام در پایان هفتمین سال زندگیش، به حد کمال دست می یابد.</p><p>در این مقطع، با آبسال مجتهد در دین و زهد آشنا می شود به او زبان علم دین (اسلام طبیعتاً) آموخته و حی هم با قدری احتیاط می پذیرد. آبسال بسهم خود خردمندی حی را تفسیرمتعالی دین وحی می داند و برتر ازبهرۀ وی ازاقرار به ایمان.  حی  ملتهب از شوق به دعوت به دین  با دو سفری که به جزیره های همسایه می کند، جائیکه اکنون دوست قدیمی آبسال، سلامان، حکمرواست، در صدد ارشاد مردم برمی آید. اما در آنجا با خشونت نیمه پنهانی مواجه می شوند و حتی بهترین گزینه ها برای تعلیم و ارشاد را بی میل و یا ناتوان بر انجام تعهدات لازم می یابند، پس از تلاش دست برداشته به جزیرۀ حی بازمی گردند تا باقی عمر را صرف اندیشه و عبادت بکنند.</p><p>در این چند صفحه، نویسنده نظریۀ (شاید گواهی کلمه ی بهتری باشد) تکامل انسان را ارائه می کند، از ظاهراً شروعی تصادفی تا انجامی هدف مند.  هر بخش داستان بیانگر خط سیر اندیشه ای مشخص و منسجم است و تمهیدی به نوبۀ خود برای اندیشۀ بعدی. نتیجه پرداختی سامانمند از حوزه های  مورد علاقۀ فلسفۀ اسلامی قرون میانه است.</p><p>از منظری امروزین، اشکال وارد کردن به جزئیات حی ابن یقظان دشوار نیست. بیشتر فیزیک اشتباه است و اشتباه نجومی ناخوشایندی درکار است؛ کالبدشکافی بیشتر نظری است تا عملی. نویسنده  داستان برای باوراندن زندگی منزوی حی با دشواری روبرو است. با وجود ناتوانی قهرمان از فهم زبان انسان، اورا وامی دارد تا گاه گاه با خود تکلم  کند. افزون بر آن، براحتی نمی توان دریافت که چطور حی بدون زبان، به تفکر سامان مند و پیچیده دست می یابد. با این وجود، حی ابن یقظان، سر در آستانه ایمان فرود نمی آورد، برای شفاعت اولیاء توشه ای بر نمی گیرد وطلبی از ماوراء طبیعت نمی کند. ثبات روش پیشرفت حی  بی رحمانه می نُماید اما نویسنده هیچ گاه از خواننده نمی خواهد که خرد را به سویی بیفکند و یا آنچه که می گوید را بر مبنای اعتماد بپذیرد.  اعتبار استنتاجاتش بر وجود خدا  هر چه که باشد، گمانه ای دشوار است، همان گونه که مفسری ملاحظه کرده است،.... نویسنده تصدیق می کند که هیچ دلیلی نمی تواند وجود داشته باشد:</p><p>آنانکه وصفش می کنند نمی توانند. تنها آنانکه پیوسته اند و می دانند درک می کنند</p><p>جدیت بایسته ابن طفیل در رویکرد معقول به درون مایۀ محوری کتابش است که خواننده را متقاعد می کند که هم پای خردی حقیقی و پیراسته است  و به رازی رهنمون می شود. حی ابن یقظان نمونه ای از صناعت دلنواز هنر فیلسوف واقعی است.</p><p>ابو بکر محمد ابن عبد الملک ابن طفیل- که در دنیای لاتین قرون میانه به ابوالبشر شهرت دارد- در دهه ی اول قرن دوازدهم در شهر اندلسی وادی اش (گوادیکس امروز) 60 کیلومتری شمال شرقی قرناطه به دنیا آمد . از زندگی اش جز اندکی نمی دانیم. در قرناطه به  تحصیل پرداخت، بعداً به عنوان پزشک مشغول کار شد تا سال 1154 که منشی حاکم ایالت قطاع و تنجیر شد. در سال 1164، به  مقام پزشک دربار مراکش در عهد سلطان الموحد، ابو یعقوب یوسف، منصوب شد. " دوست خوب، با اخلاص و گشاده دست" که رسماً در خطاب است، هم چنانکه پیداست خوانندگان وسیع تری را می جوید، شاید کسی جز حامی اش، سلطان نباشد. اندلس در نیمه ی اول سده دوازده ام گرفتار درگیریهای گروهی بود که موقتا با بدست گرفتن قدرت وسیله ی موحدون بین 70- 1150 از پایگاهی در مراکش پایان یافت. افزون بر به ارمغان آوردن درجه ای از ثبات به کشور و فراغت از پیشروی خزنده مسیحیان اسپانیا، موحدون ایدئولوژی ملهم از بنیان گذارشان، ابن تومرت، (متوفی 1130) را معرفی کردند. ایدئولوژیی که دعوت به بازگشت به قطعیات منابع مقدس به منزله ی اساس دین می کرد و ملحقات به ایمان و عبادت را که وسیله ی زمان و سنت ها روایی یافته بودند و بدست موسسات دینی را نفی می کرد. بدین منظور موحدون گروه های مذهبی- سیاسی را تعلیم داده و در سراسر قلمرو شان به مناصب اداری و قضائی گماردند. این سیاست با مخالفت دامنه دار تاسیسات مذهبی روبرو شد و مشخص نیست که آیا از پشتوانه ی همه جانبه برخوردار شده باشد یا نه- اجماع تاریخ نگاران بر این است که حکمروایی موحدون بر مبنای تهدید نیروی نظامی باقی ماند. با این حال، ویژگی بارز حکومت موحدون  تقابل بین راست اندیشی جزمی رسمی و ترغییب به پژوهش در دربار است و درمدت هفتاد سال زمامداری، فلسفه، علم، و هنرها در دایره ی خاص بالید.</p><p>ابن طفیل در تمام علوم زمان خویش متبحر بود و فردی ازنزدیکان به عصر وی می گوید که از او نوشته هایی در طب، فیزیک، فلسفه و الهیات دیده است. با این حال، تنها آثار باقی مانده از وی که می توان با قطعیت به وی نسبت داد حی ابن یقظان و پاره هایی شعر می باشند. احتمالاً او حی ابن یقظان را بین 79-1169 نوشت. او همچنین عهده دار جذب محققین بسیار به درباراست.در مقام فیلسوف، ابن رشد شهرت گسترده تری در اروپای لاتین بدست آورد اما تاثیرمتعاقب ابن طفیل نافذ بود. در 1671، ترجمه ی لاتین حی ابن یقظان وسیله ی ادوارد پوکاک به همراه اولین متن چاپی عربی آن منتشر شد. در سال 1708 سایمون اوکلی، پروفسور عربی ومتاله کیمبریج، اولین ترجمه از عربی به انگلیسی را عرضه کرد. در نتیجه ی ترجمه ی پوکاک و اوکلی ، حی ابن یقظان در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم  توجهات بسیاری را در سراسر اروپا به خود جلب کرد و محتمل است که نویسنده ی داستان دیگری دربارۀ ساکن جزیره ای متروک،  طرح داستان کتاب ابن طفیل را برای شرح دستیابی کمال معنوی و فکری ادمی اقتباس کرده باشد ...</p><p>رابین سون کروزو اولین بار در سال 1719 منتشر شد در حالیکه منطق مبحث پسر ولخرج مسیحیت در زنده بیدار اثر بخش نیست، بسیاری از بخش های داستان دفو بازگو کنندۀ داستان ابن طفیل است. تاثیر حی ابن یقظان در فلسفه ی اسپینوزا، لایبنیتز، و روسو نیز شناخته شده اند.</p><p>ابن طفیل تا آخر عمر سلطان، 1184، در خدمتش باقی ماند وتا یک سال بعد از او در قید حیات بود. وی در سال 1185 در مراکش وفات یافت. در پایان عمر، بنظر می آید که تمام علایقش را ترک گفته و به عبادت و تفکر پرداخته باشد. او یکی از پیشگامان وچهره های  مورد تکریم روزگار خویش بود وپسر ابو یعقوب و جانشینش، منصور، شخصاً شهر سوگوار را هدایت کرند.</p><p> تاریخ نگار علم، جرج سارتون، حی ابن یقظان را بعنوان " یکی از اصیلترین کتابهای قرون میانه" می ستاید با این وجود ابن طفیل هیچ ادعا بر اصالت فلسفی نکرد. بسیاری از ایده ها، تمثیل ها، و دلایلی که عرضه می کند از نوشته های محققین که در بخش مقدمه ی کتاب آمده است برگرفته شده است، جایی که نویسنده به آثار مشخصی از فارابی، ابن سینا، غزالی و ابن باجه اشاره می کند. نفوذ اندیشه های یونانی- ارسطویی، افلاطونی، نو افلاطونی، در حی ابن یقظان آشکار است. فرهنگ اسلامی البته وارث سنت فلسفی یونانی است، همانگونه که اروپای ابتدای رنسانس وارث سنت اسلامی شد.</p><p>در بعضی مقاطع، با این حال، فلسفه با نظرات اسلامی همخوانی نمی کرد و منجر به تهمت های متناوب بی ایمانی و ارتداد برعلیه فیلسوفان می شد. تناقض ظاهری بین ایده ی ازسطویی قدمت دنیا- اینکه دنیا همیشه بوده و همیشه خواهد بود- و اعتقاد دینی خلق در زمان یکی از ان موارد است ( و یکی از جالب ترین بخش های حی ابن یقظان آنجایی است که ابن طفیل قهرمان داستان را وا می دارد تا این دو اعتقاد را آشتی دهد) ...   </p><p><br />ترجمه : احمد رضا نیکنام</p><p>جیم کالویل</p><p>زندۀ بیدار<br /></p>
چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۳:۰۷
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت